نگارنده: دلیر عباسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

هنگامی که سخن از فقر و ثروت ، فقرا و ثروتمندان ، وظایف فقرا و مسئولیت ثروتمندان و احکام زکات و صدقات به میان می‌آید، این سؤال مطرح می‌شود که چرا خداوند رزق و روزی یکسانی به همه نبخشیده است؟ چرا برخی فقیر و برخی ثروتمندند؟ آیا این تفاوت‌ها با عدالت خداوند سازگار است؟ چرا باید برخی دارا باشند و برخی دیگر بی‌چیز و ندار ، چشم به ثروت ثروتمندان دوخته و مجبور به دریافت زکات و صدقات از آنان باشند؟
در مقدمه باید متذکر شوم که تعیین حداکثر رزق روزی بندگان در دست توانای خداوند است بدین معنی که خداوند رزق و روزی بندگان را خود تعیین می‌فرماید و انسآنان در تعییین حداکثری آن هیچگونه دخالتی ندارند. همانگونه که زمان تولد و اجل انسآنان در دست خداوند است، رزق و روزی آنان نیزدر دایره‌ی تقدیر الهی می‌گنجد. ولی این سؤال مطرح می‌شودکه انسان در کسب این رزق و روزی معین چه نقشی می‌تواند داشته باشد؟

در جواب باید گفت که نظام جهان بر اساس یک سلسله اسباب و علل استوار است و وظیفه‌ی آدمی در این مورد این است که اسباب و لوازم کسب رزق و روزی مقدر را، فراهم آورد. چنین نیست که کسی بتواند بدون فراهم ساختن اسباب کسب روزی ، از رزق و روزی خداوند بهره مند گردد. بر همین اساس گفته‌اند: از ما حرکت و از خدا برکت! سنت خدا بر این رفته که آدمی تمام تلاش و توانایی خود را برای کسب روزی تعیین شده بکار بگیرد، وآنگاه بدان دست پیدا کند و هر چه در این راه تلاش بیشتری به خرج دهد، به سهم بیشتری از این روزی دست می‌یابد و به عکس هر چه تلاش او در این زمینه کمتر گردد، روزی کمتری عایدش می‌گردد.
با این توضیح باید فقرا را به دسته‌های زیر تقسیم نمود:
الف: کسانی که فقرشان ناشی از کم کاری و سستی و تنبلی آنان می‌باشد و نتوانسته‌اند آن قسمت از روزی خود را که خدا برایشان تقدیر فرموده است، بدست بیاورند. لذا خود عامل فقر خویش هستند و تقصیر اصلی برگردن خود آنان است.
خداوند به آدمی توانایی فراوانی بخشیده است که انسآنان در طول زندگی خویش از حداقل این توانایی‌ها استفاده می‌کنند به گونه‌ای که دانشمندان معتقدند که آدمی بطور متوسط در فاصله‌ی زندگی خویش فقط از 10% توانمندیهای خویش استفاده می‌نماید. چنان که«برایان تریسی» در کتاب مهمش «هدف» می‌گوید: «تفاوت انسآنانی موفق با انسان ها‌ی شکست‌خورده در این است که آدم‌های موفق در زندگی دارای هدف هستند و برای رسیدن به اهداف خویش برنامه‌ریزی می‌کنند و اسباب و لوازم و راه‌ و روش‌های درستی را در این راستا به کار می‌بندند و از بیشترین توانمندی خود استفاده می‌کنند در حالیکه آدم‌های شکست خورده اینگونه عمل نمی‌کنند».
ب: دسته‌ی دوم فقرا، کسانی هستند که در راستای کسب روزی خود تلاش فراوانی انجام می‌دهند اما از آنجا که بر روش کسب روزی اطلاع اندکی دارند، اسباب و لوازمی را که برای بدست آوردن رزق و روزی لازم است، اتخاذ نمی‌نمایند؛لذا نمی توانند به تمامی رزق وروزیی که خدا برایشان تعیین فرموده دست یابند.کسب درآمد و معاش خصوصاً در جهان معاصر همانند سایر علوم دیگر، تخصّص خاصّی خود را می‌طلبد و برای رسیدن به اهداف مادی و اقتصادی، باید از تخصّص لازم در این زمینه بر خوردار بود و با یک سری اقدامات خودسر و بی‌برنامه نمی‌توان ره به جایی برد. کمتر کسانی را می توان یافت که در راستای کسب روزی و درآمد خویش، با وجود پیمودن راه وروش صحیح ، به هدف خویش نایل نگردیده باشند.
عامل فقر این دسته نیز، خودشان هستند زیرا با فراگیری راه و روش‌های کسب درآمد می توانند تغییرات مثبتی در زندگی مادی خود ایجاد کنند.
ج: دسته‌ی سوم از فقرا، کسانی هستند که فقرشان ناشی از عدم احساس مسئولیت دیگران است. بدین معنا که خداوند قسمتی از روزی آنان را به سعی و تلاششان وانهاده و قسمتی دیگر از آن وچه بسا همه ی آن رابر دوش دیگر مسلمانان توانا و نیز بیت‌المال مسلمین قرار داده است. اما از آنجا که از طرفی مسلمانان دارابه وظایف دینی خود آنچنان که شایسته و بایسته است عمل نمی‌کنند، و در پرداخت حقوق شرعی که خداوند در مال و دارای آنان تحت عنوان زکات و صدقات ،واجب فرموده است، کوتاهی می‌کنند و آنرا به طور کامل پرداخت نمی‌نمایند تا بدینوسیله هم مال آنان پاک شود و هم از جامعه فقرزدای شده باشد و از طرف دیگر، حکومت هم به وظیفه‌ی خود در قبال فقرای جامعه و رسیدگی به آنان از بیت المال آنچنان که باید اقدام نمی‌نماید، لذا این دسته از فقرا به آن قِسم از روزی خود که می‌بایست از این طریق به آنان برسد، دسترسی پیدا نمی‌کنند. در نتیجه می‌توان گفت که عامل فقر این دسته، مسلمانان کم‌ایمان و حکومت غیر متعهد و ناعادل مسلمانان می‌باشند. و هر زمان که برنامه‌های دینی در جامعه به خوبی اجرا شوند و مسلمانان به وظیفه‌ی خود در قبال همدیگرو حکومت اسلامی به وظیفه‌ی خود در قبال مردم عمل کند،فقر این دسته بر طرف می‌گردد. توصیه‌های فراوان قرآن و پیامبر اکرم(ص) به رعایت حقوق برادری در جامعه‌ی اسلامی درحد شعارهای تو خالی نیستند بلکه نسخه‌ ها ی عملی برای ایجاد مساوات و اصلاح جامعه در زمینه‌های متفاوت بوده و مسلمانان موظف به عمل بدانها می‌باشند. مگر نه این است که قرآن مؤمنان را بدین سیاق به رعایت حقوق برادری نسبت به هم تشویق می‌کند که: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...» یعنی: " تنها مؤمنان برادران یکدیگرند.."( حجرات/ 10) پیامبر اکرم(ص) نیز مؤمنان را این گونه توصیف می‌فرماید که: « مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحُمِهِم و تعاطُفِهم کمثل الجسدِ إذا اشتکی منه عضوٌ تداعی لَهُ سائرُ الجسد بالسهر و الحمی» یعنی: «مؤمنان در دوستی و مهربانی و عطوفت و پیوستگی با هم به مانند تن آدمی هستند که هر زمان عضوی از آن به درد آیدتمامی بدن دچار بی خوابی و درد و تب می‌گردد .» شیخ اجل سعدی شیرازی نیز می‌فرماید :
بنی آدم اعضای یک پیکـــرند / که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قــــرار

راستی اگر مؤمنان این سفارشات گرانقدر قرآن، حدیث و سخنان گهربار علمای دینی را آویزه‌ی گوش خود قرار می‌دادند، شاهد آثار ناگوار فقر در جامعه‌ی‌ خود می‌شدیم اما به قول اقبال لاهوری رحمه الله:

اسلام به ذات خود ندارد عیب/عیبی که هست از مسلمانی ماست

د: دسته‌ی چهارم فقرا، کسانی هستند که در جامعه نسبت به آنها ظلم وستم روا داشته می‌شود . اینان گرچه اهل تلاش و کوششند ؛اما در رقابتی نابرابر با افرادی که از مزایاوامکانات بیشتری برخوردارند و تمام فرصت‌های شغلی را قبضه کرده و توان رشد اقتصادی را از بقیه‌ی افراد ضعیف و متوسط سلب کرده‌اند، هر اندازه هم تلاش و کوشش کنند، بازهم نمی توانند به مطلوب خویش دست یابند؛زیرا ستمگران اقتصادی به زور، روزی مقدًر آنها را سلب می‌کنند. عامل فقر در چهار مورد فوق خود انسانها هستند
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هـ : دسته‌ی پنجم فقرا، کسانی هستند که با وجود تلاش فراوان و توسل به روش‌های درست کسب روزی باز به نتیجه‌ی مورد نظرشان نمی‌رسند. در این‌صورت معلوم می‌شود که خدا همین اندازه از رزق و روزی را برای آنها مقدّر فرموده است و به مقدار معین روزی خود دست پیدا کرده‌اند. سؤالات مطرح شده در آغاز مقاله متوجه دسته‌ی چهارم از فقرا است که تعداد آنان هم محدود است. در مورد علت فقر این دسته باید اشاره نمود که یکی از صفات خداوند، حکیم بودن اوست، بدین معنا که هر آنچه از خدا سر می‌زند، در اوج حکمت و دانایی و هدفمندی است و لذا کار بی‌جا و بی‌هدف از او سر نخواهد زد. خداوند عادل است یعنی به هر موجودی به اندازه‌ا‌ی که بایسته و شایسته‌ی اوست می‌بخشد ؛ به گونه‌ای که کمتر یا بیشتر از آن موجب فساد می‌گردد. هر موجودی را به اندازه‌ی ظرفیتی که دارد از کمال و رحمت خویش بهره‌مند می‌سازد.
سازنده‌ی هر چیزی بیش از هر کس دیگری بر ساخته‌ی خویش اطلاع و آگاهی دارد. خداوند نیز خالق و آفریننده‌ی آدمیان است و بهتر از آنان به صلاح و فسادشان آگاه است. لذا بنا به مصلحت و حکمت بی‌پایان خویش، بندگانش را از ثروت و سایر امکانات و استعدادهای دیگر برخوردار می‌سازد؛ گرچه عقل ناقص و کوتاه بین آدمی فکر می‌کند که مصلحتش در این است که از همه‌ی امکانات موجود در هستی برخوردار باشد.
علاوه بر این ،تذکر این مطلب هم بسیار ضروری است که؛ نه ثروت زیاد بیانگر میزان ارزش بندگان نزد خداوند و فضیلت و برتری او بر دیگران است و نه فقر بیانگر بی‌ ارزش بودن کسی در نزد خداوند و عامل رذیلت و پستی اوست. قرآن در این رابطه می‌فرماید:«وَلَوْلا أَنْ یکُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیهَا یظْهَرُونَ، وَلِبُیوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَیهَا یتَّکِئُونَ، وَزُخْرُفاً وَإِنْ کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِین »یعنی: "اگر (بهره‌مند شدن کفار از انواع مواهب مادی) سبب نمی‌شد که همه‌ی مردم (در تمایل به کفر) ملت واحدی گردند، ما برای کسانی که به خداوند مهربان باور نمی‌داشتند، خانه‌هایی با سقف‌های از نقره فراهم می‌آوردیم و برای آنان پله‌ها و نردبآنانی زرین ترتیب می‌دادیم که از آنان بالا روند. و برای خانه‌هایشان درهایی فراهم می‌آوردیم و تخت‌هایی نقره‌ای که بر آنان تکیه می‌زدند، ترتیب می‌دادیم.اما همه‌ی اینها متاع و کالای زندگی این جهانی است و آخرت درپیشگاه پروردگارت برای پرهیزگاران آماده است (و نعمت سرای جاویدان که از آنِ خدا پرستان است، با نعمت جهان زودگذر قابل مقایسه نیست. )"( زخرف/33-35) دارایی و فقر هر دو وسیله‌ی آزمایش انسان در این جهان هستند. خداوند بنا به مصلحت خویش هر یک از بندگان را به طریقی می‌آزماید ؛گاه آزمایش با وفور ثروت و مال و منال و فرزندان صورت می گیرد؛تا مشخص گردد که آیا شکرگزار نعمت‌های خداوند هستند یا اینکه این نعمت‌ها باعث غرور و تکبر و نافرمانی آنها در برابر خداوند می‌شوند؟ همانگونه که می‌فرماید: «... وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ، لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ...» یعنی: ":زندگی دنیا جز کالای فریب نیست بطور مسلم از لحاظ مال و جان خود مورد آزمایش قرار می‌گیرید."( آل‌عمران/ 185-186) و در آیه‌ی 165 سوره‌ی انعام می‌فرماید: « وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ» یعنی: "خداست که شما را جانشینانی درزمین گردانید و (در استعدادهای ذاتی و مواهب آسمانی و اموال کسبی) برخی را بر برخی، درجاتی بالاتر برد تا شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. بی‌گمان پروردگارت در رساندن عقاب سریع و دارای مغفرت بی‌کران و رحمت فراوان است."
گاه آنان را با فقر و مصیبت و مشکلات می‌آزماید تا مشخص شود که آیا در مقابل این مصائب صبر پیشه می‌کنند یا خیر؟ چنانچه قرآن در این مورد هم می‌فرماید: « وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیءٍ مِنْ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنْ الأَمْوَالِ وَالأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرْ الصَّابِرِینَ» یعنی: "و قطعاً شما را با برخی از (امور همچون) ترس و گرسنگی و زیان مالی و جانی و کمبود میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم و مژده بده به بردباران"( بقره/ 155)
لذا سعاتمند و خوشبخت کسی نیست که از ثروت فراوان برخوردار باشد و بدبخت و شقاوتمند هم کسی نیست که از آن بی بهره باشد. بلکه سعادتمند کسی است که در هنگام برخورداری از ثروت و دیگر نعمت‌های خداوندی شکر، و در مقابل فقر و دیگر مشکلات زندگی، صبر پیشه کند. پس اگر خداوند کسی را از نعمت ثروت بهره‌مند فرموده اما او شکرگزار این نعمت نبوده و از عهده‌ی مسؤولیتی که دراثر برخورداری از این نعمت برایش ایجاد گردیده، بر نمی‌آید، این ثروت نه فقط وسیله‌ی خوشبختی و سعادت او نیست بلکه مایه‌ی فلاکت و بدبختی او در آخرت و چه بسا همین دنیا هم گردد. خداوند در آیات 35-34 سوره‌ی توبه‌ی خطاب به مؤمنان می‌فرماید: «...وَالَّذِینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا ینفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ، یوْمَ یحْمَى عَلَیهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا کَنَزْتُمْ لأَنفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنتُمْ تَکْنِزُونَ» یعنی: "کسانیکه زر و سیم را گنجینه می‌کنند و آن را در راه خدا هزینه نمی‌کنند، ایشان را از عذابی دردناک خبر ده، روزی که آن گنجینه‌ها را در آتش دوزخ بگدازند و پیشانی و پهلو و پشت آنان را با آنان داغ کنند و (به آنها می‌گویند:) این است آنچه برای خود اندوختید پس (کیفر) آنچه را می‌اندوختید بچشید."
اگر ثروت فراوان عامل فضیلت و برتری بر دیگران و بیانگر محبت و دوستی خدا بر بندگان بود می‌بایست پیامبران ودر رأس آنان، حضرت محمد(ص) که محبوب‌ترین انسآنان نزد خداوند هستند، از همه ثروت و دارایی بیشتری داشتنددر حالی که جزچندتن محدود ازپیامبران چون حضرت سلیمان وداود و یوسف، همگی آنان جزو افراد فقیرجامعه‌ی خودبوده‌اند.
زهد پیامبر:یکی از بارزترین صفات پیامبر(ص) زهد و قناعت و عدم گرایش به ثروت اندوزی بوده است. و با وجود اینکه می‌دانست اگر از خدای خویش طلب ثروت می‌کرد حتماً خداوند خواسته‌ی وی را اجابت می‌فرمود اما هرگز چنین خواسته‌ای را در محضر خالقش مطرح ننمود.
پیامبر (ص)هم درحالت فقر و ثروت و هم درحالت ضعف و قدرت سرمشق زهد و قناعت بود؛ هم هنگامی که با اطرافیانش در شعب ابوطالب مورد محاصره‌ی اقتصادی قرار گرفته بود و هم هنگامی که در مدینه حکومت اسلامی را تشکیل داد و بر تمام شبه جزیره‌ی عرب دست یافت. او در بذل مال بسیار دست و دل باز بود در حالیکه زیرانداز وی در خانه ،حصیر و خوراکش ،نان جوین بود.
بخاری از عایشه نقل کرده که وی به خواهرزاده‌اش عروه گفت: «خواهرزاده ! گاه بیش از یک ماه سپری می‌شد در حالیکه در خانه‌های رسول اکرم(ص) آتشی بر افروخته نمی‌شد. عروه می‌گوید: عمه جان! چه می‌خوردید؟ آب و خرما. البته بعضی از انصار که همسایگان رسول خدا (ص) بودند گوسفندانی داشتند، گاهی از شیر آنها برای رسول خدا(ص) می‌آوردند و او هم به ما می‌داد.» با وجود همه‌ی این‌ها هیچگاه اصحاب را به داشتن زندگی فقیرانه توصیه نمی‌نمود بلکه برعکس همیشه آنان را به کار و تلاش و پیشرفت تشویق می‌فرمود.

شاهکار خلقت: از سوی دیگر همین تنوع افراد در جامعه‌ی انسانی از جهات متفاوت از جمله برخورداری از ثروت، یکی از شاهکارهای خلقت محسوب می‌گردد. اگر تمام افراد جامعه‌ی انسانی به یک اندازه از مواهب و نعمت‌های ظاهری خداوند بهره‌مند می‌شدند، زندگی دچار رکود می‌گردید و زندگی بر روی کره‌ی خاکی دشوار می‌شد زیرا هیچ کس به دلیل رفاه و بی‌نیازی، حاضر به کار کردن برای دیگران نبود و به علت نبود تنوع شغلی هر کس موظف بود همه‌ی کارهای خود را شخصاً انجام دهد که همچون امری هم غیر ممکن می بود؛ یک نفر همزمان نمی‌تواند هم معلم بچه‌هایش باشد و هم بنّا و هم نجّار و هم پرستار و پزشک و هم نانوا و هم مکانیک و کشاورز و خیاط و...
همین احساس نیاز مادی انسآنان و میل آنان به ثروت یکی از عوامل ایجاد تخصّص‌ها و انگیزه‌ی تقسیم کار و پیشرفت جامعه و گرایش به خدمت به همنوعان است. همین میل انگیزه‌ای می‌شود تا هر کسی در رشته‌ی خاصّیی مهارت پیدا کند و در زمینه‌ی تخصّصی خود به رفع نیازهای دیگران بپردازد تا از این طریق هم نیاز مادی و روانی خویش را بر طرف سازد و هم کار دیگران را رو به راه کند.
این است که خداوند در آیه‌ی 32 سوره‌ی زخرف به بیان این حکمت می‌پردازد و می‌فرماید: «أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَینَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیاً وَرَحْمَةُ رَبِّکَ خَیرٌ مِمَّا یجْمَعُونَ» یعنی: " آیا آنان رحمت پروردگار تو را تقسیم می‌کنند؟ این ماییم که معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده‌ایم. برخی را بر برخی دیگر برتری‌هایی داده‌ایم تا بعضی از آنان بعضی دیگر را به کار گیرند (و به یکدیگر خدمت کنند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‌آوری می‌کنند بهتر است."
لذا چاره‌ای باقی نمی‌ماند جز اینکه سر تسلیم و عبودیت در مقابل ذات احدیت خم کنیم و در مقابل حکمت و دانایی بی‌پایانش این آیه‌ی قرآن را بر زبان جاری سازیم که «فتبارک الله احسن الخالقین».َ